یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون”
پسري عاشق دختري شده بود
ولی دختر هميشه به او جواب رد ميداد!
يک شب پسر تصميم گرفت عشق خودش را به دختر ثابت کند
به دختر گفت:
يا مال من باش يا خودکشي ميکنم!...
دختر سر حرفش بود و باز هم جواب منفی داد ...
پسر بعد از شنيدن جواب منفي به خودش
بنزين تزريق کرد و تا چند هفته به کما رفت.
بعد از مدتها بهوش آمد و در همان لحظات اولیه پس از به هوش آمدن
دختر را بالاي سرش ديد که به ملاقاتش آمده بود
اما.......
عشق آن پسر به نفرت تبديل شده بود
چاقوي جراحي را برداشت تا دختر را بکشد
در راهروی بيمارستان دنبال دختر ميدويد
بقیه داستان ادامه مطلب...
میلان ومامان وبابا
خعیییلی خسته شدم خدا
بدم ورقمو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیر مهدی وحنیف
امیر مهدی وبابا امیر حسین
راموس و په په استقلالی
فرهاد وتیام وامیربردیا
امیربردیا
4444
.: Weblog Themes By Pichak :.